نیکانمنیکانم، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

nikan

یه پست طولانی (اتاق پسرکم و چیدم.....)

سلام به جوجه طلایی خودم. خوبی نفس مامان.دوباره اومدم تا یه پست قشنگ دیگه،پر از خاطرهای شیرین وخوب،برات ثبت کنم. پسرم بالاخره خونه تکونی تموم شد.الان دیگه همه چی برای ورود پسر گلم آمادس.تشریف بیار دیگه دلبند مامان. خیلی خونه تکونیه سختی بود.با این وزن و وضعیتم مثل جون کندن بود.3 هفته ای بود که درگیر بودیم.خیلی کند پیش می رفت.هر چند که بابایی خیلی کارها رو کرد اما خوب من خیلی اذیت شدم امیدوارم که گل پسرم اذیت نشده باشه. پنجشنبه گذشته(1392/6/21) اتاق گل پسرم چیده شد.خیلی خوشحالم وکلی ذوق دارم.من و بابایی تمام تلاشمونو کردیم که بهترینها رو با توجه به وسع مالی مون برات تهیه کنیم.امیدوارم که توهم دوست داشته باش...
28 شهريور 1392

وای که دلم سر رفت....

سلام نفس مامان. دیشب تا حالا خوب داری برامون دلبری می کنی وروجک من. دیشب کلی نی نای نای کردی،من و بابایی هم کلی ذوق و دل ضعفه.   با اینکه دلم ضعف می رفت ولی با تکون هات انرژی زیادی می گرفتم. امروز صبح هم که رفتم کلاس دو تا نی نی گولوی، دوقولو آورده بودن تو کلاس. بادیدنشون کلی دلم برات تنگ شد ودوست داشتم همون موقع بغلت کنم و سیر دلم بوت بشکم. نمی دونی چه حالی داشتم،امروز کلأدلم خیلی هواتو کرده بود. هوای بوسیدنت،بوییدنت وبه آغوش کشیدنت. ظهر که پای تلوزیون دراز کشیده بودیم.هی با لب و لوچه بابایی بازی می کردم وقربون صدقه تو می رفتم. می گفتم دوست دارم همین الان پسرم پی...
6 شهريور 1392

به بهانه تولد دوست نیکان(سام کوچولو)

یه بار دیگه دست به قلم شدم تا برای دلبندم بنویسم،روزهای شیرین انتظار را..... روزهایی که ثانیه شماری می کنیم برای در آغوش کشیدنت ودلمان غنج می رود،وقتی عکس نوزادی را می بینیم،تو را در ذهن به تصویر می کشیم که به کدامین یک شباهت داری. و روجک من، با هم هفته 30 را به خوبی وخوشی پشت سر گذاشتیم و 2 روز است که وارد هفته 31 شده ایم.     روزها یکی پس از دیگری سپری می شود وما را بی قرارتر از دیروز می کند برای دیدارت. فرزند درونم، از شیره جانم تغذیه می کنی و روز به روز به کمال خود نزدیک تر می شوی. بزرگ شدن وبه کمال رسیدنت را با تمام وجود احساس می کنم. با بزرگ شدنت من هم به اوج اضافه وزن...
31 مرداد 1392

خدایا زندگی ما رو از هر چی چشم بد دور کن

"وَ إِن يَکَادُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَيُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِينَ." پسر گلم ماه مبارک رمضان رو به پایان است.روزهای گرم تابستان و توی این ماه عزیز سپری کردیم. من و شما که روزه نبودیم اما خوب برای همه کسایی که با این گرمای طاقت فرسای هوا روزه دار بودن دعا می کنیم که طاعات وعباداتشون مورد قبول درگاه حق قرار گرفته باشه. دلبندم، شبهای پر فیض قدر رو هم پشت سر گذاشتیم و من،بابایی وشما هم رفتیم به امید اینکه خدا صداهامونو شنیده و از گناهامون گذشته و یه نگاه به آرزوها ودعاهایی که چه در حق دیگران وچه در حق خودمون کردی...
11 مرداد 1392

یه اتفاق شیرین....

"بنام و بیادش"   سلام عزیز دل مامان . الهی که من فدات شم که امروز بالاخره تکون خوردی ومامانی وجودت و با تمام وجودش حس کرد. خیلی انتظار این لحظه های شیرین و می کشیدم.دیگه کم کم داشتم نگران می شدم وروجک. مخصوصأ وقتی ازم می پرسیدن تکون نخورده هنوز!!!!! همش با شرمنده گی می گفتم خوب چیکار کنم نی نی مون دوست داره همش بخوابه. عمه شهناز هر وقت تماس می گرفت وحالتو می پرسید می گفت عزیز عمه تکون نمی خوره؟می گفتم نه. ولی عمه،! قول داده اومدخونتون حتمأ برای شما تکون تکون بخوره. و خوشحالم که منو رو سفید کردی بخاطر قولی که از طرف تو داده بودم به عمه جون. چون دقیقأ امروز که خونه عمه جان بودیم شما گل پسرم اعلام آماد...
21 خرداد 1392

نامه ای به نوزادم

سلام به تو فرشته معصوم خداوند:   سلام به تويى كه هنوز به دنيا نيامده دل مارا پراز شادى كرده اى و چقدر انتظار آمدنت را مى كشيم. آمدنى كه شايد زياد به نفعت نباشد. عزيزكم اين روزها كه كم كم دارى كامل مى شوى تا آنقدر قدرتمند شوى كه روزى نام انسان را بر تو بگذارند را قدر بدان شايد سالها بعد كه اين نامه را مى خوانى و براى خودت مردى شده اى هرگز اين روزها را به ياد نياورى اما من برايت ثبتش مى كنم تا بدانى كه قبل از آمدنت چقدر شور و شعف در دل همگان بود. پسركم مادرت لحظه شمارى مى كند با تمام وجودش مادر بودن را حس مى كند هر حركت تو هر صداى قلب تو وهر چيزى كه تو را به يادش بياورد برايش از همه دنيا مهمتر است.دوستت د...
12 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به nikan می باشد